اشاره: مسعود انصاری، نویسنده و مترجم سرشناسی است با کارنامهای وزین كه از مهمترین كوششهای فرهنگی او میتوان به ترجمه قرآن كریم اشاره كرد كه در عداد ترجمههای معتبر و دقیق قرار میگیرد. مسعود انصاری در باب نظریهی ترجمهی قرآن و نیز نقد و ارزیابی ترجمههای موجود، مقالات و یادداشتهای متعددی نگاشته است. وی علاوه بر ترجمهی قرآن، آثار ماندگار و ارزندهای چون تفسیر كشاف و سیرهی ابنهشام را به پارسی برگردانده است. در گفتوگوی پیشرو، به اجمال در باب ضرورت، ظرافتها و شرایط ترجمهی قرآن و دشواریهای این كار و نیز ظرفیت زبان فارسی در انتقال معانی ارجمند قرآنی، اشاراتی خواندنی آمده است.
- سخن از ترجمهی قرآن است، پرسش نخست این است كه ترجمهی قرآن، چگونه تجربهای است؟
اجازه بفرمایید سخن خود را با نام و یاد خداوند بزرگ آغاز کنم. باید عرض شود ترجمهی قرآن، تجربهای کاملاً متفاوت از هر تجربهی دیگر است. در نخستین لحظهها، عظمت، شکوهمندی، والایی و قدسیتِ خود را، خواه ناخواه بر قلم مترجم تحمیل میکند. بنده در مؤخرهی ترجمهی خود از قرآن کریم یادآور شدهام قلم خاکی آدمی در برابر روح افلاکی کلام حق به تنلرزه میافتد. هر انسانی پس از آفرینش یك متن از آن لذت میبرد، اما در ترجمهی قرآن اگر كسی شكوه و بلندی این متن را درك كرده باشد، سعدی زمان هم كه باشد احساس غبن و زیان میكند. قرآن بزرگترین جلوه و تجلی خداوندی است، از این روی در كنار آیت و نشانهی خلقت، از زبان به عنوان آیتی دیگر یاد میكند. مترجم افسونشده، وقتی غرق تماشای نقاب انداختن عروس قرآن از چهره میشود، به ذوق میآید. با این حال شرمگینانه باید عرض شود كه این تجربه چنان است كه ذره را با عین خورشید بسنجند.
- با این حساب ترجمهی قرآن چه ضرورتی دارد؟
به راستی ناگزیر بودن ترجمهی قرآن؛ زیرا برای انتقال معانی آیات قرآن گزیر و گریزی از ترجمه نیست؛ به ویژه در جهان امروز که مردم به چکیدهخوانی روی آوردهاند، ترجمهی قرآن ضروری و حتی واجب است. بیشتر کسانی که این بنده از آنان نظرخواهی کردهام، ترجیح می دهند، معانی الفاظ و عبارات قرآنی را در گزارههایی تطیبقی و مختصر مطالعه کنند.
- در آن صورت آیا بخشهایی از دلالت الفاظ قرآنی از دست نمیرود؟
چنین است و در گزارشی مفصل «ناشدنیهای ترجمهی قرآن» را بیان کردهام و اکنون نیازی به بازگفتن آن مطالب احساس نمیکنم؛ اما اصول و حقیقت پیام قرآن که بر محور توحید و نبوت و معاد تبیین میشود، در ترجمه انتقال پیدا میکند. داستان احکام و قصص هم چنین است، اما آن بخشهایی که ذاتویژهی قرآن است، تنها در متن عربی درک میشود و از این روی در «نظریهی ترجمهی قرآن کریم» بنده از مرزهای انتظار از ترجمهی قرآن سخن گفتهام که با تبیین آن خوانندهی ترجمهی قرآن تصور خود را از حدود انتظار از آن تصحیح میکند و برای درک آنچه میباید، میداند که به عنوان نمونه باید به متون تفسیری، بلاغت، فقه و... رجوع کند.
- منظور شما از نظریه ترجمهی قرآن چیست؟
بنده مقالهی تقریباً مفصلی در این باره نوشتهام و چاپ هم شده است و حتی شایسته است کتابی در بیان اهمیت آن نگاشته شود، اما در کوتاه سخن این بنده بر آن است که اگر انتظار تحولی شگرف در ترجمه قرآن را چشم داریم، باید از مرز تلاشهای فردی گذر کنیم و سعی جمعی نخست بار باید در پردازش «تئوری و نظریهی ترجمه قرآن» نمود و جلوه پیدا کند؛ یعنی محققان علوم قرآنی و مترجمان قرآن کریم باید گردنههای دشوارگذر را تبیین کنند و نظرگاههای آنان در مجموعهای تدوین شود، تا مترجمان بعدی بدانند در هر کجا میباید چگونه عمل کنند. پرسشهای بسیاری وجود دارد که میباید به دقت، پاسخی برای آن یافت. به عنوان نمونه پرسش بنیادین این است که زبان عربی و زبان فارسی از دو خانوادهی متفاوت هستند و هر کدام اقتضائات و بایستگیهای خود را دارند، نظریهی ترجمه ی قرآن کریم باید تبیین کند چگونه میتوان اقتضائات هر زبان را حفظ کرد و در عین حال در انتقال معنی لغزشی نداشت. زبانهای سامی زبانهایی پرتأکیدند، اما در زبانهای هندی-اروپایی ممکن است چنین نباشد. مترجم باید بداند تا چه مایه در حذف تأکیدها مجاز است؟ این پرسشی است که در نظریهی ترجمه قرآن باید به آن پرداخت و اگر کسی مخالف حذف تأکیدها باشد، باید از او پرسید در عبارت «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ» چهار تأکید آمده است، اگر بخواهیم هر چهار را ظاهر كنیم دیگر از زبان فارسی چیزی باقی نمیماند و عبارتی زمخت در اختیار داریم که طبع مخاطب هرگز آن را نمی پذیرد. وانگهی اگر در این عبارت حذف سه تأکید روا باشد، نظریه ترجمهی قرآن کریم به شما میگوید، در مواردی حذف یک تأکید نیز رواست و تأکیدات را می باید در حدِّ نیاز هویدا ساخت، به نحوی که زبان مقصد از آن آسیبی نبیند و مترجم به گرتهبرداری نیفتد. چه بسا در حقیقت، حذفِ چنین مواردی از مصادیق دقت باشد تا آوردن آنها. بنابراین نظریهی ترجمهی قرآن کریم میکوشد تصور رایج از دقت را اصلاح کند. یا اینکه در بخش ناشدنیهای ترجمهی قرآن کریم، ترجمهی عبارت قدسی «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نظر بگیرید؛ ترجمهی آن بسیار دشوار است. یعنی گزارش دلالت حقیقی کلّ این عبارت آسمانی و همچنین بیان معانی دو صفت «الرحمن» و «الرحیم» كه به تفصیل در اینباره سخن گفته شده است. اگر عبارات سر راست، شیوا و زیبای «به نام خداوند بخشندهی مهربان» و «به نام خداوند بخشایندهی مهربان» را بپذیریم، گروهی اعتراض میکنند در بخشی از ترجمه و رسایی آن اشکال وجود دارد، اما راه چارهای هم برای آن ارائه نمیدهند و هر عبارتی هم که آوردهاند، شیوا و زیبا و دلنشین نیست. به راستی در این میانه چه باید کرد؟ بنده بر این باور هستم نظریهی ترجمهی قرآن کریم این ظرفیت را دارد که چنین اشکالاتی را رفع کند و به عنوان نظریهای موقت میتواند بگوید به دلیل آنکه مردم «بسم الله الرحمن الرحیم» را از آن جهت که جزوی از فرهنگ و زبان آنان شده است، درک می کنند، نیازی به ترجمهی آن نیست. یا اینکه این نظریه به شما می گوید: درست است که عبارات «به نام خداوند بخشندهی مهربان» و «به نام خداوند بخشایندهی مهربان» اندک نارساییای در انتقال معنای این عبارت قدسی دارند، اما بسامد فراوان آن در زبان ما، ذائقهی فرهنگآشنای خوانندهی فارسی را سرراست به سوی دلالت حقیقی «بسم الله الرحمن الرحیم» میبرد و آن کاستی به این ظرافت جبران میشود.
نظریهی قرآن کریم به ما کمک میکند تا امکانات خود را برای تحولی عمیق در ترجمهی قرآن بازشناسیم و این مسألهی بسیار مهمی است.
- مایلم نگاهی به پیشینهی ترجمهی قرآن کریم به زبان فارسی داشته باشید.
میدانید که از ترجمهی موسوم به «قرآن قدس» تا کنون شاید بیش از هزار ترجمه پدید آمده است و گزارش آنها را در کتابنامهها آوردهاند. اما ترجمههایی که واقعاً تحولآفرین بودهاند و به راستی نقش تاریخی داشتهاند، شاید بیشتر از بیست ترجمه نباشد که مهمترین آنها عبارتند از ترجمهی «قرآن قدس»، ترجمهی موسوم به «قرآنِ ری»، ترجمهی سورآبادی، ابوالفتوح رازی، میبدی، ترجمه تفسیر طبری، تاج التراجم اسفرایینی، ترجمهی محدث دهلوی و چندین ترجمهی دیگر که مترجمین آنها ناشناختهاند.
ترجمه های معاصرین نیز داستان ویژهی خود را دارد که پرداختن به هر کدام از آنها، مجال و حوصلهی خود را میطلبد.
- گذشته از مباحث پیشگفته، آیا ترجمهها میتوانند سبکهای ویژه و انواعی داشته باشند؟ اگر چنین است، آنها کدامند؟
دوست و برادر فرزانه و دانشمندم، جناب استاد محمد علی کوشا، به دقت، انواع ترجمههای قرآن را در کتاب «پژوهشی در ترجمههای برتر قرآن کریم» برشمردهاند. در این تقسیمبندی، كه بنده هم با ایشان موافقت دارم، انواع ترجمهی قرآن عبارتند از: ترجمهی تطبیقی، ترجمهی تفسیری، ترجمهی تحتاللفظی، ترجمهی مضمونی و ترجمهی منظوم که هر کدام از اینها چارچوبها و تعاریف خاص خود را دارند.
- از نگاه امروزین چه نوع ترجمهای مطلوب است؟
قطعاً ترجمهی تطبیقی. ترجمهی تطبیقی نوعی از ترجمه است که به نثر معیار در برابر هر گزاره از عبارات و آیات قرآنی عبارتی دقیق و رسا و شیوا آورده شود که مخاطب بتواند آن را سر راست بخواند و دریابد و در عین حال با متن منطبق باشد.
- لوازم و پیشنیازهای ترجمهی قرآن چیست و مترجم قرآن باید در چه علومی توانایی داشته باشد؟
در این باره فراوان سخن گفتهاند و مقالاتی نوشته شده است؛ اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که فراهم آوردن همهی آن لوازم و پیشنیازها و شرایط در یک فرد، اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است، و در این عرصه مجالی برای تعارف نیست. هر انسانی کاستیهای فراوان دارد، اما آنچه انتظار میرود و میتوان چشم داشت این است که مترجم چنان آمادگی و استعدادی در خود پدید آورد که با کثرت رجوع به متون بتواند به هدف اصلی از برگرداندن و ترجمه قرآن کریم نزدیک شود. قرآن یک متن زبانیِ محض نیست که آگاه بودن از زبان های مبدأ و مقصد برای ترجمهاش کفایت کند. بلکه متنی چند ساحتی است که مفسّران و مترجمان بزرگ تلاش کردهاند بسیاری از وجوه آن را بازشناسانند. مترجم میباید به دقت بتواند از متون روشنگر در فهم معانی تک واژگان و عبارات بهرهمند شود. همچنین آگاه بودن از ظرفیت و بایستههای زبان فارسی بسیار اهمیت دارد. آگاهی از تفسیر، علوم قرآن، فقه، اصول، مبانی علم الحدیث، روایات تفسیری، نحو، صرف، اشتقاق، وضع، بلاغت، ادب و... برای مترجم قرآن ضروری است. او می باید در برخی متخصص و در برخی دیگر متفنن باشد.
- با توجه به غنای نحوی و بلاغی زبان عربی، ظرفیت زبان فارسی در انتقال معانی قرآن را چگونه ارزیابی میکنید و بهویژه نقشِ ظرفیت ادبیات فارسی به طور عام و ادب فاخر منظوم در ترجمه عبارات قرآنی را در چه حد میدانید؟
زبان عربی زبانی قاعدهمند و منحصر به فرد است و زبان قرآن فراتر از آن بهرهمند از تمام ظرفیت موجود در این زبان و دارای ویژگیهای فراوان فرازبانی است که راز اعجاز نیز در آن نهفته است. به عنوان نمونه عبدالقاهر جرجانی از پدیدهی «فراتر از نظم» در قرآن سخن میگوید. همه اینها کار مترجم را دشوار میکنند، اما زبان فارسی هم نظر به متون فراوان نظم و نثر که پدید آمده است، زبان پُرظرفیتی است که نمونههای آن را در زبانهای بشری کمتر میتوان یافت. به راستی در کدامین زبان، متن با شکوهی مانندِ فردوسی و متن لطیفی مانند نظامی را میتوان سراغ داشت؟ مهم آن است که این ظرفیتها شناخته شوند و بنده طیّ مقالاتی تحت عنوان «چرا باید در ترجمه قرآن به متون کلاسیک رجوع کرد؟» به این موضوع پرداختهام و دو مقاله از آن که به فردوسی مربوط میشود، چاپ شده است. ضمن اینکه شناخت ظرفیت زبان فارسی بخش مهمی از نظریهی ترجمهی قرآن کریم نیز هست. آشنایی با متون نظم و نثر فارسی میتواند برای مترجم، بسیار دستگیر و یاور باشد. در این متون ترجمههایی سرراست و زیبا و دلنشین از بسیاری عبارات قرآنی آمده است. ضمن آنکه مطالعهی آنها بر توانایی نثرنویسی مترجم نیز میافزاید. به عنوان نمونه چه کسی میتواند عبارت «صلوا علیه» را زیباتر از «درود آوریدش» و یا «بذکرالله تطمئن القلوب» را شیواتر از «دل آرام گیرد به یاد خدای» ترجمه کند؟
- در پایان میخواستم دربارهی جایگاه ترجمهی قرآن در ایران امروز از شما پرسش کنم؟
کاری که در سی سال اخیر پس از انقلاب انجام شده است شاید به اندازهی سیصد سال گذشته و حتی بیشتر از آن اهمیت داشته باشد. متون ارزشمندی پدید آمدهاند و امروز به اندازهی انگشتان دو دست، ترجمهی دقیق و تطبیقی و منطبق با متن داریم و خدا را سپاس باید گفت که از کمندِ ترجمهی تحتاللفظی تا حد قابل قبولی رستهایم و ترجمه، با ذائقهی خواننده ی باریکبین فارسی آشتی کرده است. برداشتن این گامهای استوار، آسان نبوده است. مترجمان کوشا به یاری منتقدان نکتهبین این کار را به انجام رساندهاند. مترجمان باید سپاسگزار ناقدان باشند. ناقدان، اصلاحگران بی اجر و مزدند و باید تلاش آنان را ارج گذاشت و نکتههایشان را به کار بست.
- در خاتمهی این گفتوگو اگر نكتهای دارید بفرمایید.
از نگاه بنده کار ترجمه ی قرآن هرگز پایان نمیپذیرد، زیرا از یک سوی زبان تطور میپذیرد و معنای «نثر معیار» همگام شدن با تطورات است؛ دیگر آنکه هر چه نظریهها پختهتر شوند، آثار آنها در ترجمهها نمود بیشتر پیدا میکند. امیدوارم در آینده شاهد پیدایی ترجمههای استوارتر، مُتقنتر و مبتنی بر نظریهها و قاعدههای دقیقتری باشیم و کاستیها هر زمان، بیشتر تدارک و جبران شود.

نظرات